برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان متین و آدرس matinkhalifehhadi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
نویسنده matin.kh تاریخ ارسال چهار شنبه 15 مرداد 1393
در ساعت 20:49
با دوس دخترم رفتيم خونه داييم. پسر داييم که 6 سالشِ دستشو گرفت گفت بريم تو اتاقم اسباب بازيامو نشونت بدم. بعدِ 10 دقيقه در حالي که طرف کبود شده از خنده اومد بيرون. ميگم به چي ميخندي؟ میگه پسر داييت بهم ميگه اون به دردت نميخوره.به هم نمياين،با هم تفاهم هم ندارين ولي ما داريم.تازه من از اون خوشتيپترم هستم.ولش کن بيا با من دوست شو
.::
::.
حال گیری
نویسنده matin.kh تاریخ ارسال چهار شنبه 15 مرداد 1393
در ساعت 20:42
جهنم براي دخترا يعني اينکه: برين تو آسانسور دکمه رو فشار بديد در بسته ميشه بعد يهو ميبينين يه سوسک بالدار رو سقفه گريه نکنين...ادامه نميدم
.::
::.
جوک
نویسنده matin.kh تاریخ ارسال چهار شنبه 15 مرداد 1393
در ساعت 20:30
مرده میره چلوکبابی . گارسون میگه : چی میل دارین؟
مرده میگه : چلو کباب
ــ با کمال میل .
ــ نه ! با سماق و نوشابه !
.::
::.
کشفیات
نویسنده matin.kh تاریخ ارسال چهار شنبه 15 مرداد 1393
در ساعت 20:15
اين دوستاي فنچول من اينترنت ندارن بهههههد از من تقازا کردن که نمراتشون رو. رويت کنم بعد بشون اعلام کنم.منم قبول کردم ...يه همچين رفيق با معععرفتيم من!!!! هالا که نمراتشون دستمه .اره همرو نگر داشتم افکار شومي هم در اندرون کلم دارم ميخام برا ترم بعد به عنوان .وسيله اي براي داشتن جزوه هاي کامل! بالا بردن نمرات کلاسي! ساپرت شدن هنگام جيم زدن از کلاس و.... يه همچين دوست کصصصصافطي دارن رفيقام...
.::
::.
خود درگیری
نویسنده matin.kh تاریخ ارسال سه شنبه 14 مرداد 1393
در ساعت 20:20
اعتراف ميكنم بچه كه بودم وقتي کارتون نشون ميداد... دسشوييم ميگرفت،تلويزيون رو خاموش ميکردم که کارتون تموم نشه... بعد که ميمومدم روشن ميکردم ميديدم تموم شده جيغ و دااااااااد واس مادرم که چرا روشن کردي که تموم شه.. اين مدل احمق بودم من
.::
::.
ضد حال
نویسنده matin.kh تاریخ ارسال سه شنبه 14 مرداد 1393
در ساعت 20:8
10دقيقه مونده بود به امتحان زبان دختره ميخواست به دوستش زبان انگليسي آموزش بده, ميگه :هميشه يادت باشه پسرا هيزن پس واسه افراد مذکر his بکار ميره..! من
پسراي هيز
آموزش زبان انگليسي نصرت
.::
::.
ضد حال
نویسنده matin.kh تاریخ ارسال سه شنبه 14 مرداد 1393
در ساعت 19:48
حموم بودم .. مامانم ميزنه به در ميگم : بله ميگه : حمومي ؟؟ ميگم : پَ نه پَ اينجا لَندنه صداي منو ازراديو بي بي سي ميشنوي ميگه : در زدم بهت بگم مهمونا اومدن دختراشون هم رفتن تو اتاقت دارن با کامپيوترت کار ميکنن لباس و حوله ات هم از پشت در بر ميدارمکه امشب تو لندن بموني تا فهم درست جواب دادن رو پيدا کني الاغ
.::
::.
ضد حال
نویسنده matin.kh تاریخ ارسال سه شنبه 14 مرداد 1393
در ساعت 19:42
برادر زاده چهار ساله م زنگ زده به مامانم ميگه بيا خونه ما ، مامانم هم گفت: نه تو بيا خونه ما !!
اونوخت اين فثقلی برگشته ميگه : نه من فعلن يه سري کار دارم سرم شلوغه تو بيکاري پاشو بيا !!!
ميگن من تو چهار سالگي فقط بلد بودم بگم : بليم دَدَ !!
.::
::.
ضد حال
نویسنده matin.kh تاریخ ارسال سه شنبه 14 مرداد 1393
در ساعت 19:42
يه بار کارنامم رو خراب کرده بودم، به يه مرده تو خيابون قضيه رو گفتم که بياد خودشو پدرم چا بزنه کارناممو بگيره،يارو قبول کرد رفتيم کارنامه رو گرفتيم،يهو جلو مديرو ناظم زاااااارت خوابوند تو گوشم که اين چه وضع درس خوندنه؟! منم زارت يدونه زدم بهش گفتم به تو چه مردیکه !!! ناظم گرخيده بود گفت اينا ديگه کين؟يارو کمربندشو در اورد افتاد دنبالم تو حياط مدرسه...خلاصه ديگه از اون به بعد کارناممو ميدادن به خودم...
.::
::.
خود درگیری
نویسنده matin.kh تاریخ ارسال سه شنبه 14 مرداد 1393
تبادل لینک هوشمند 
که تموم شه.. اين مدل احمق بودم من