يکي از دغدغه هاي بچگيم اين بود که ميرفتم دستشويي

نميدونستم کدوم طرفي بايد بشينم…

ما بدبختي رو بوسيديم و گذاشتيم کنار... حالا ول کن نيست، مي ره و

مياد مي گه: يه بوس بده!

رفتم گلفروشي گفتم آقا اين گل طبيعيه؟

يه دختر بچه ۴ ساله اي اونجا بود گفت پــَ نَ پــَ سزارينه!!

به جون خودم

من تا ۱۵ سالگي فکر ميکردم بچه ها رو لک لک ها از آسمون ميارن !

گوگل پسر بود يا دختر؟ خب اون بدون شک دختره، چون اجازه نمي ده يه جمله اي رو کامل کني، از همون اول شروع مي کنه به حدس زدن، و همچنان حدس زدن، لامصــب بعضي وقتا حدسايي ميزنه که دهن آدم وا ميمونه، مخصوصاً وقتي يکي کنارت نشسته باشه!!!

تلفن خونمون زنگ خورد برداشتم بجا اينکه بگم الو بله

گفتم بلو اله

طرف هم قاطي کرد گفت سلو الام

نشسته بودم يه هو مامانم از آشپزخونه اومد، بي مقدمه شروع کرد درباره فلفل صحبت کردن که: ميدونستي فلفل لاغر ميکنه و ضد سرطانه؛ بعد نشست دو ساعت از خاطرات گذشتش و غذاهاي خوشمزه و پر فلفل عمه اش حرف زد
آخرش معلوم شد فلفل از دستش در رفته، ريخته تو (شاممون).
يني همچين مامان توجيه کننده اي دارم من!
فک و فاميله داريم؟

يه جايي خوندم بايد يه سنگ بندازي تو رابطه ت

تا ببيني چقد عميقه. هيچي ديگه منم انداختم

يعني عمق سينک ظرفشويي از عمق رابطه مون بيشتر بود! :|

يه بار واسم نامه رسيد بعد نامه رو باز کردم

و هرچي منتظر شدم مثل تو فيلما نويسنده ي نامه

با صداي خودش نامه رو واسم بخونه نخوند !

لحظه ي سختي بود تمام باورهام فروريخت

يه بار واسم نامه رسيد بعد نامه رو باز کردم

و هرچي منتظر شدم مثل تو فيلما نويسنده ي نامه

با صداي خودش نامه رو واسم بخونه نخوند !

لحظه ي سختي بود تمام باورهام فروريخت

دوستم بهم پيام داده:
میدونی نبات چنده؟
گفتم :یا اباالفضل, قیمت نبات رو میخوای چیکار؟نه
گفت:نقل چی؟
گفتم:چی شده میخوای ازدواج کنی نقل و
نبات میخوای؟نه خوب نمیدونم
برگشته بهم میگه
فقط میخواستم بهت ثابت کنم خیلی خری چون از قدیم میگن
خر چه داند قیمت نقل و نبات