تو عروسي نشسته بودم
يه بچه 3 ، 4 ساله اومد يک هسته هلو داد بهم منم نازش کردم هسته رو گرفتم انداختم زير ميز
چند ثانيه بعد ديدم دوباره آوردش
اين دفعه پرتش کردم يه جاي دور ديدم دوباره آورد!
مي خواستم اين بار خيلي دور بندازمش که بغل دستيم بهم گفت آقا اين بچس سگ نيست!
طرف باباي بچه بود 
نظرات شما عزیزان: